2024-03-28T19:23:43Z
https://wmrj.areeo.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=10820
پژوهش های آبخیزداری
2981-2313
2981-2313
1394
28
3
بررسی آزمایشگاهی تأثیر شکل بلوکهای میانی حوضچه آرامش بر مشخصات پرش هیدرولیکی
در طراحی بهینه حوضچه آرامش برای کاهش طول و هزینه سازه از مستهلک کنندههای مختلفی مانند بلوک کف و آبپایه درکف حوضچه و پای سرریز استفاده میشود تا پرش به پای سرریز نزدیکتر شود. در این مطالعه برای کاهش فاصله پنجه سرریز تا شروع پرش ازمانع بلوک کف با ترکیب هفت شکل مختلف استفاده شد. در این آزمایشها از سرریز اوجی با سه ارتفاع (6، 5 و4 سانتیمتر) و برای هر سرریز چهار شیب پایین دست (صفر، 010/ 0، 007/0 و 005/0) و برای هر شیب هفت مانع با شکلهای مختلف و برای هر مانع شش دبی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج آزمایشها نشان داد که در مجموع به کارگیری بلوک کف در حوضچه آرامش باعث کاهش عمق ثانویه، فاصله پنجه سرریز تا ابتدای پرش، طول پرش و افزایش افت انرژی و بهبود خصوصیات هیدرولیکی پرش میشود. در بین شکل بلوکهای کف، مانع کف به شکل w90 بیشترین تاثیر را دارد. به طوری که طول فاصله پنجه سرریز تا شروع پرش را نسبت به حالت بدون مانع 65درصد کاهش داده است.
حوضچه آرامش
پرش هیدرولیکی
شکل بلوک کف
2015
10
23
3
13
https://wmrj.areeo.ac.ir/article_107090_3e8bd0f523cbd6bd0aff3140f9c2b492.pdf
پژوهش های آبخیزداری
2981-2313
2981-2313
1394
28
3
توزیع مکانی برخی ویژگیهای آب زیرزمینی دشت کرمان با استفاده از روشهای زمین آماری
یکی از مسائل مهم در مدیریت آبخیز، تعیین وضعیت کیفیت آب زیرزمینی میباشد. هدف این پژوهش بررسی تغییرات مکانی برخی ویژگیهای کیفی آبهای زیرزمینی دشت کرمان با استفاده از روشهای زمینآماری بود. در این تحقیق از دادههای کیفیت آب زیرزمینی شامل کلسیم، منیزیم، سدیم، بیکربنات، سولفات، سختی آب، اسیدیته، هدایت الکتریکی، نسبت جذب سدیم و کل املاح محلول مربوط به بهار 1388 استفاده گردید. به منظور مدلسازی تغییرات مکانی کیفیت آب زیرزمینی از میانیابی به روشهای کریجینگ، کوکریجینگ و روشهای وزنی معکوس فاصله (IDW) و نرمال فاصله (NDW) استفاده شد. مناسبترین روش میانیابی از طریق مجذور میانگین مربعات خطا، میانگین خطای مطلق و همچنین ضریب همبستگی پیرسون تعیین گردید. نتایج نشان داد که بهترین مدل برازش داده شده برای منیزیم و اسیدیته خطی آستانه بود در حالی که برای سایر متغیرها، مدل گوسی بهترین برازش را داشت. وابستگی مکانی برای بیکربنات و اسیدیته در حد متوسط و برای سایر ویژگیهای مورد مطالعه قوی بود. روش کریجینگ با ضریب همبستگی پیرسون بین 695/0 تا 851/0، بهعنوان بهترین روش تخمین زمین آماری برای پارامترهای کیفی آب زیرزمینی انتخاب شد. علاوه بر روش کریجینگ، برای همه پارامترهای مورد مطالعه به غیر از هدایت الکتریکی و کل املاح محلول، دو روش IDW و NDW تخمین قابل قبولی داشتند. برای تخمین هدایت الکتریکی و کل املاح محلول بعد از روش کریجینگ، روش کوکریجینگ نیز مناسب بود. نتایج حاصل از نقشههای تولید شده نیز نشان داد که مقدار بیکربنات از جنوب به شمال و اسیدیته از شمال به جنوب منطقه افزایش مییابد، ولی مقدار سایر خصوصیات در شرق کمترین میزان بود و به سمت غرب افزایش نشان داد.
املاح محلول
دشت کرمان
زمین آمار
کریجینگ
کیفیت آب زیرزمینی
2015
10
23
14
25
https://wmrj.areeo.ac.ir/article_107091_ea0ea019b6b1f9bf049264dcf90ac1de.pdf
پژوهش های آبخیزداری
2981-2313
2981-2313
1394
28
3
برآورد تولید رسوب جاده با استفاده از تلفیق روشهای نمونهگیری آماری با مدل WARSEM
در زمان احداث جاده ، ماشینآلات راهسازی آسیب شدیدی به پوشش گیاهی میزنند. با حذف پوشش طبیعی، عرصه به ویژه در جادههای کوهستانی دچار فرسایش تشدیدی میشود. این مسئله در ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته است. یکی از مدلهای معرفی شده برای کمّیسازی تولید رسوب ناشی از جاده، مدل WARSEM است که برای برآورد میزان متوسط سالیانه تولید رسوب در 12 کیلومتر جاده کوهستانی حوضه بالادست وردآورد، استان تهران، استفاده شد. پیشنیاز برآورد دقیق در هر مطالعهای، جمعآوری اطلاعات کافی از تمام جامعه آماری (در اینجا طول جاده) است که زمان و هزینه زیادی میطلبد. یک راه جایگزین، کاربرد روشهای نمونهگیری آماری است. با انتخاب و بررسی تعدادی عضو جامعه (در اینجا قطعههایی از جاده) میتوان با صرفهجویی در هزینه و زمان جمعآوری دادههای صحرایی، تولید رسوب را برآورد کرد. با این ملاحظات، در این پژوهش، ابتدا اندازه مناسب نمونه (تعداد قطعه جاده) با استفاده از معادله کوکران معادل 17 قطعه یکصدمتری محاسبه و سپس، با استفاده از روش نمونهگیری سیستماتیک محل آنها معین شد. در ادامه، عاملهای مورد نیاز مدل مانند عرض جاده، شیب دیوارهها، جنس سنگها و میزان پوشش سطحی در دو دیواره خاکبرداری و خاکریزی در محل قطعههای منتخب اندازهگیری و مقدار تولید رسوب برآورد شد. نتایج نشان داد که میزان تولید رسوب برآوردی توسط مدل تقریبا برابر 3384 تن در سال، معادل 157 تن بر هکتار در سال در محدوده تحت اثر جاده میباشد. از این میزان، 989 تن در سال مربوط به دیواره خاکبرداری و 2317 تن در سال نیز مربوط به دیواره خاکریزی است. همچنین، مشخص شد که سه عامل ارتفاع دیواره، پوشش سطحی و فرسایشپذیری سازند زمینشناسی منطقه، مؤثرترین عاملها در تولید رسوب میباشد. اعتبارسنجی نتایج با استفاده از پارامتر خطای استاندارد برآورد کل، همچنین مقایسه با حجم واریزه پای دیواره خاکبرداری و آمار رسوب ارائه شده توسط سازمان راه و شهرسازی استان تهران انجام گرفت. نتایج نشان میدهد که به رغم بررسی حدود 14 درصد از طول جاده و صرفهجویی قابل توجه در زمان و هزینه، دقت آماری برآوردها مناسب است. با این همه اختلافاتی بین نتایج به دست آمده و آمار رسوب مشاهدهای وجود دارد که مهمترین دلیل آن عدم سنخیت دوره مشاهدهای کوتاه با میانگین طولانیمدت رسوب برآوردی با مدل است.
فرسایش جاده
رسوبدهی
نمونهگیری آماری
WARSEM
2015
10
23
26
39
https://wmrj.areeo.ac.ir/article_107164_d7aaf398e5c0b18b613e0d196853d750.pdf
پژوهش های آبخیزداری
2981-2313
2981-2313
1394
28
3
رابطه تولید علوفه Artemisia sieberi با خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک در منطقه خاش
هدف از اجرای این تحقیق شناسایی تاثیر خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک خاک بر روی رشد و تولید علوفه Artemisia sieberi میباشد. برای اجرای این پژوهش در 4 منطقه با فاصلههای حدود 20-10 کیلومتری از یکدیگر قطعات یک هکتاری انتخاب و اطراف آنها حصارکشی شد. به منظور تعیین خصوصیات خاک محل اجرای طرحpH (واکنش خاک)، CaCo3 (کربنات کلسیم)، ESP (درصد سدیم تبادلی)، EC (هدایت الکتریکی)، C (کربن آلی) P (فسفر)، K (پتاسیم) و Ca (کلسیم) نمونه هایی از اعماق 45-0 و 80 - 45 سانتیمتر با چهار تکرار برداشت و مورد آنالیز قرا گرفت. بارانسنجهایی جهت اندازه گیری بارانهای روزانه در اطراف هر یک از محدودههای مورد پژوهش مستقر شد. سطح و تعداد پلاتهای نمونهبرداری با توجه به نوع گونه و تغییرات پوشش گیاهی تعیین گردید. در هر واحد پژوهشی 4 ترانسکت 50 متر انداخته و در فاصله هر10 متر و یک پلات 1×1 انداخته شد و همزمان با فصل رشد در خرداد ماه درصد پوشش تاجی، ارتفاع گیاه، قطر تاج، تراکم گونهها، درصد خاک لخت، درصد سنگ و سنگریزه تعداد پایههای خشک شده، تعداد جوانهها از سال 1382-1376 مورد اندازهگیری قرار گرفت. برای تعیین ضریب رگرسیون دادهها وارد نرم افزار SPSS گردید و با دستور regression مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. همچنین ضریب همبستگی با استفاده از نرم افزار MSTATC محاسبه گردید. متوسط تولید علوفه سالانه هر یک از مناطق پادگان خاش، دشت آبخوان، دو راهی کوشه و اسکل آباد در طول دوره تحقیق (1382-1376) بهترتیب برابر 8/172، 3/92، 1/67 و 5/97 کیلوگرم در هکتار برآورد شد. بررسی ضریب همبستگی متغیرها نشان داد که مقدار تولید علوفه با پتاسیم (886/0 =r، 073/0=P)، درصد شن (728/0 =r، 230/0=P) ضریب همبستگی قوی داشته، اما رابطه معنیداری ندارد. ولی با فسفر (993/0 =r، 001/0=P) و کربن (928/0 =r، 039/0=P) ضریب همبستگی بالایی دارد، علاوه بر آن اثر معنی داری نیز بر روی تولید علوفه دارند. محاسبه ضریب رگرسیون نشان داد که میزان تولید علوفه در منطقه پادگان خاش، دشت آبخوان، دوراهی کوشه و اسکلآباد به ترتیب تحت تاثیر کلسیم، شن، فسفر و درصد سدیم تبادلی قرار دارد.
خشکسالی
میکرو کلیما
بارندگی
ماده آلی
درمنه
تاج پوشش
ضریب همبستگی
2015
10
23
40
52
https://wmrj.areeo.ac.ir/article_107453_f2f57b54d6b577e0a85cd3db89c3fe5a.pdf
پژوهش های آبخیزداری
2981-2313
2981-2313
1394
28
3
مدلسازی پراکنش مکانی رویشگاه گونههای مراتع جنوب استان گلستان با روش رگرسیون لوجستیک
هدف از این پژوهش مدلسازی پراکنش رویشگاههای مراتع چهار باغ استان گلستان است. به این منظور، نمونهبرداری از پوششگیاهی به روش سیستماتیک-تصادفی انجام شد. در هر تیپ رویشی، 3 ترانسکت 50 متری در نظر گرفته شد. در امتداد هر ترانسکت، 10 پلات یک متر مربعی در فواصل 5 متری قرار داده شد. در هر تیپ رویشی، 30 پلات و در مجموع کل تیپها 150 پلات انداخته شد. همچنین در ابتدا و انتهای هر ترانسکت در عمق 30-0 سانتیمتر نمونهبرداری از خاک انجام شد. خصوصیات خاک شامل میزان شن، میزان رس، میزان سیلت، آهک، ازت، مادهآلی، اسیدیته، هدایت الکتریکی اندازهگیری شد. از عوامل فیزیوگرافی شیب، جهت جغرافیایی و ارتفاع از سطح دریا در هر منطقه نمونهبرداری ثبت شد. بعد از جمعآوری دادهها با استفاده از روش رگرسیون لوجستیک، رابطه بین حضور گونههای گیاهی و عوامل محیطی بررسی شد. برای ارائه نقشه پیشبینی پوشش گیاهی لازم است نقشه کلیه عوامل موجود در مدلها تهیه شود، بنابراین، برای تهیه نقشه خصوصیات خاک از روشهای زمین آمار استفاده شد. با استفاده از نقشه عوامل موجود در مدلها، به کمک سیستم GIS، نقشه پیشبینی پراکنش هر گونه گیاهی تهیه شد. برای ارزیابی میزان تطابق نقشه پیشبینی با نقشه واقعی تیپهای گیاهی از شاخص کاپا استفاده شد. این ضریب در تیپ Artemisia aucheri برابر 80/0، در تیپ Festuca ovina-Astragalus gossypinus برابر 98/0 ، در تیپ Bromus tomentellus برابر 61/0 و در تیپ Bromus tomentellus-Festuca ovina برابر 57/0 میباشد که ارزیابی مدل حاکی از آن است تیپ Festuca ovina-Astragalus gossypinus دارای بیشترین دقت و تیپ Bromus tomentellus-Festuca ovina دارای کمترین دقت در تولید نقشه رویشگاههاست.
مدلسازی
رگرسیون لوجستیک
عوامل محیطی
مراتع چهار باغ گلستان
2015
10
23
53
61
https://wmrj.areeo.ac.ir/article_107093_2107e67d52e1f355dbe80752cf544782.pdf
پژوهش های آبخیزداری
2981-2313
2981-2313
1394
28
3
بررسی آزمایشگاهی تعدادی از روابط تعیین ضریب آبگذری خاکهای اشباع ماسهای
هدایت هیدرولیکی اشباع یکی از مهمترین و پرکاربردترین مؤلفههای ژئوتکنیکی میباشد. این مؤلفه تحت تأثیر خصوصیات سیال، توزیع منافذ و خصوصیات سطح ذرات خاک قرار دارد که تغییر در این عوامل باعث ایجاد تغییرات گستردهای در آبگذری نمونههای مختلف میشود. تاکنون روابط تجربی مختلفی جهت تخمین ضریب آبگذری اشباع خاکهای غیر چسبنده با توجه به نوع مصالح ارائهشده است. در این تحقیق هفت روش پر کاربرد شامل روشهای ترزاقی، کوزنی –کارمن، چاپیوس و آبرتین، اصلاحیNavfac ، شهابی و همکاران، بونیمپا و همکاران و چاپیوس مورد آزمون قرار گرفت. برای این منظور چهار نمونه خاک ماسهای (R1 تا R4) با طیف نسبتاً وسیعی از اندازه ذرات تهیه و به صورت المانی با حجم مشخص درون یک جعبه از جنس پلاکسی گلاس متراکم شد و تحت تأثیر ارتفاع هیدرو استاتیک آب در نقاط ارتفاعی 5/0، 1 و 5/1 متر قرار گرفت و جریان عبوری، فشار استاتیک اندازهگیری و خطوط پتانسیل و فریاتیک رسم گردید. در ادامه به کمک نتایج حاصل از اجرای مدل، دقت روابط نامبرده بررسی شد. بطوریکه برای نمونههای مذکور به ترتیب ضریب آبگذری اشباع 0051/0، 048/0، 076/0 و 19/0 سانتیمتر بر ثانیه به دست آمد. با توجه به دامنه محدود استفاده از مؤلفههای ورودی، روش ارائهشده توسط شهابی و همکاران فقط برای نمونه R4 قابلاستفاده بود، بنابراین این روش از تجزیهوتحلیل آماری حذف گردید. با مقایسه نتایج مدل آزمایشگاهی و معادلات پرکاربرد مشخص گردید بین روشهای مختلف روابط کوزنی–کارمن و چاپیوس و آبرتین با بیشترین ضریب همبستگی و کمترین RE و RMSE دارای بالاترین دقت در تخمین ضریب آبگذری اشباع هستند که علت آن را میتوان به استفاده از مؤلفههای مؤثر در معادله، به کاربردن دامنه گستردهای از دادهها و مطالعات آزمایشگاهی دقیق نسبت داد. از طرفی روش بونیمپا و همکاران بیشترین انحراف را از مقادیر مشاهداتی نشان داد که علت آن را میتوان حساسیت این مدل به مؤلفه نسبت پوکی (e) دانست، نتایج حاصل از انجام آزمایش با نسبتهای پوکی مختلف نشان داد با افزایش نسبت پوکی درصد خطای روش بونیمپا و همکاران به صورت قابلملاحظهای افزایش مییابد.
آبگذری هیدرولیکی
خاک ماسهای
معادلات تجربی
مطالعه آزمایشگاهی
2015
10
23
62
75
https://wmrj.areeo.ac.ir/article_108263_a91e3162a56c742d8e87de4cf11f7880.pdf
پژوهش های آبخیزداری
2981-2313
2981-2313
1394
28
3
بررسی بیوماس اندامهای هوایی و زیرزمینی گونه Festuca ovina در شدتهای متفاوت چرایی در منطقه حفاظت شده بیجار
در مطالعات مربوط به اثر چرای دام بر گیاهان مرتعی، خصوصیات اندامهای هوایی و زیرزمینی باید به طور همزمان بررسی شوند. به همین دلیل با مطالعهای در منطقه حفاظت شده بیجار، تاثیر شدتهای مختلف چرایی بر بیوماس گیاهی گونه مرتعیFestuca ovina و رابطه بین بیوماس اندام هوایی و زیر زمینی مورد بررسی قرار گرفت. پس از تعیین سه منطقه نمونه برداری شامل منطقه قرق، منطقه چرای متوسط و منطقه چرای سنگین به عنوان تیمارهای مختلف چرای دام (درمجاورت یکدیگر) و با در نظر گرفتن خصوصیات توپوگرافی یکسان تیمارها، نمونه برداری از پوشش گیاهی در هر سه تیمار به روش تصادفی- سیستماتیک در قالب 20 پلات 1×1 متر مربعی و در طول 2 ترانسکت عمود بر یکدیگر به طول 100مترانجام شد. به منظور تعیین رابطه احتمالی میان وزن بیوماس اندام هوایی و اندام زیرزمینی در هر یک از تیمارها، از رگرسیون خطی ساده استفاده شد. تجزیه و تحلیل دادهها با نرم افزارSPSS ، مقایسه دادهها در سه تیمار از طریق آزمون تجزیه واریانس یکطرفه و میانگین صفات مورد بررسی با آزمون دانکن مقایسه شدند. نتایج نشان داد که رابطه رگرسیونی معنیداری بین بیوماس اندام هوایی و زیر زمینی این گونه در تیمارهای مختلف چرایی برقرار است. همچنین با افزایش شدت چرای دام سهم نسبی اندام هوایی کاهش و بر سهم نسبی اندام زیرزمینی افزوده شده است. سهم نسبی بیوماس اندام هوایی از بیوماس کل در تیمارهای قرق، چرای متوسط و چرای سنگین به ترتیب 0/63، 6/61 و 67 درصد و سهم اندام زیرزمینی 0/37، 5/38 و 33 درصد برآورد گردیده است نتایج بیانگر آن است که چرای دام باعث ایجاد اثر معنیدار کاهشی بر بیوماس اندام هوایی و زیرزمینی شده است. چرای شدید و چرای متوسط به ترتیب به میزان 1/83 و 1/51 درصد نسبت به منطقه قرق بیوماس اندام زیر زمینی را کاهش دادهاند. هم چنین در بیوماس کل این گونه بین دو تیمار چرای شدید و چرای متوسط اختلاف معنیدار مشاهده نشد اما نسبت به تیمار قرق تفاوت معنیدار داشتهاند. میزان بیوماس کل در تیمارهای قرق، چرای متوسط و چرای شدید معادل 7/672، 5/288 و 5/101 کیلو گرم درهکتار برآورد شده است.به طور کلی تحت شدتهای مختلف چرایی کاهش محسوسی بر بیوماس اندام هوایی و بهویژه بیوماس اندام زیر زمینی گونه مذکور داشته است. این امر توجه مدیران اکوسیستمهای مرتعی را در جهت حفاظت خاک و جلوگیریی از قهقرای این گونه مهم مرتعی ضروری میسازد.
شدت چرا
قرق
Festuca Ovina
بیوماس اندام هوایی
بیوماس اندام زیرزمینی
بیجار
کردستان
2015
10
23
76
83
https://wmrj.areeo.ac.ir/article_107092_d95ef814985a073e6b6c26dafe833e46.pdf
پژوهش های آبخیزداری
2981-2313
2981-2313
1394
28
3
ارزیابی کیفی پتانسیل خصوصیات سطحی خاک در مراتع بزداغی بجنورد
در این تحقیق ویژگیهای ساختاری و عملکردی لکههای اکولوژیک مرتع بزداغی در استان خراسان شمالی مورد ارزیابی و تجزیه و تحلیل قرار گرفت. برای ارزیابی این ویژگیها، از مجموعهای از شاخصهای قابل اندازهگیری و ساده روش تجزیه و تحلیل عملکرد اکوسیستم استفاده شد. در ابتدا با تلفیق نقشههای زمین شناسی، شیب و ارتفاع، واحدکاری همگن تهیه گردید. اندازه طول و عرض قطعات اکولوژیک و پارامترهای یازده گانه سطح خاک بر روی سه ترانسکت 50 متری در امتداد شیب هفت واحدکاری ثبت گردید. این یازده عامل بر حسب خصوصیات ذاتی به سه مشخصه اصلی خاک یعنی استحکام، نفوذپذیری و چرخه مواد غذایی تبدیل شد. تجزیه و تحلیل آماری دادهها با استفاده از نرمافزار ضمیمه روش تحلیل عملکرد مرتع، صورت پذیرفت. با استفاده از آزمون تجزیه و تحلیل واریانس چندمتغیره و آزمون چند دامنه دانکن، ارتباط هر یک از ویژگیهای کارکردی با واحدهای کاری مورد بررسی قرار گرفت. شاخص پایداری در واحدکاری سوم و ششم به ترتیب دارای بیشترین ( 41/52) و کمترین مقدار (1/38)، شاخص نفوذپذیری در واحدکاری سوم و هفتم به ترتیب دارای بیشترین (38/33) و کمترین مقدار (39/24) و شاخص چرخه عناصر غذایی در واحدهای کاری دوم و اول به ترتیب دارای بیشترین (38/24) و کمترین مقدار (41/12) می باشد. مهمترین معرف اکولوژیکی چشم اندازهای منطقه را میتوان فرم رویشی فرم رویشی بوته دانست.
پایداری
نفوذپذیری
چرخه عناصرغذایی
عوامل محیطی
بزداغی
2015
10
23
84
91
https://wmrj.areeo.ac.ir/article_108580_1438432cad2b8da85ab41f25feec2775.pdf
پژوهش های آبخیزداری
2981-2313
2981-2313
1394
28
3
ساخت مدل کمی ژئومورفولوژی با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی سیستم ها، مطالعه موردی: حوزه آبخیز لتیان
از سالهای ابتدایی قرن بیستم مدلهای مختلفی برای تخمین میزان فرسایش و رسوب ابداع شده است که استفاده از این مدلهای تجربی محدود به شرایط خاص اقلیمی و ژئومرفولوژی است که در آن طراحی شدهاند. در این مقاله به عنوان پایه مطالعات، از روش کیفی ژئومرفولوژی استفاده گردید و با استفاده از روش AHP مدل کیفی ژئومرفولوژی به مدل کمی ژئومرفولوژی تبدیل شد. این مدل با استفاده از شرایط خاص ایران طراحی شده است. اساس این روش بر اشکال گوناگون فرسایشی است که رخساره نامیده میشود. سلسله مراتبی مورد استفاده بر اساس روش ژئومرفولوژی با 6 معیار پوشش گیاهی، خاکشناسی، توپوگرافی، کاربری اراضی، اقلیم، زمین شناسی و 16 شاخص درصد پوشش گیاهی، فرم رویشی، بافت خاک، نفوذپذیری خاک، ماده آلی خاک، شیب، جهت، نوع کاربری اراضی، نوع بارش، متوسط بارندگی سالیانه و نوع سنگ مادری ساخته شد. پس از آن آمار رسوب برداشت شده در دوره آماری 30 ساله 1354 الی 1385 از ایستگاهای هیدرومتری واقع در خروجی 4 مورد از زیرحوزه های منطقه مورد مطالعه، استخراج شده و در نهایت با متناظر قرار دادن شدت فرسایش محاسباتی و این آمار مشاهداتی، نتیجه گیری شد که شدت فرسایش محاسبه شده از طریق مدل کمی ژئومرفولوژی با رسوب اندازه گیری شده در ایستگاه هیدرو متری با ضریب اعتماد 99 هماهنگی دارند. بدین ترتیب فرمول نهایی ارائه شده مورد پذیرش قرار گرفت.
تحلیل سلسله مراتبی سیستمها
فرسایش خاک
مدل سازی
حوزه آبخیز لتیان
ایران
2015
10
23
92
110
https://wmrj.areeo.ac.ir/article_108579_e3246ac1941b68d7e61d66a2761a3982.pdf
پژوهش های آبخیزداری
2981-2313
2981-2313
1394
28
3
مدلسازی تغییرات کاربری اراضی و پوشش زمین بر روی تولید رسوب با استفاده از شبکه خودکار مارکف (مطالعه موردی: بخشی از حوزه آبخیز چالوس رود)
یکی از پیامدها و مشکلات زیست محیطی تغییرات کاربری اراضی و پوشش زمین فرسایش خاک است که به طور جدی منابع آب و خاک حوزههای آبخیز را تهدید میکند. بنابراین، نیاز است که ابعاد مکانی کاربری اراضی و پوشش زمین و اثرات آن روی فرایندهای حوزه آبخیز مرتباً شناسایی شوند تا سیاستگذاران و محققان بتوانند تصمیمات لازم را اتخاذ کنند. در سالهای اخیر، با دسترسی آسان به دادههای ماهوارهای و قابلیتهای سیستم اطلاعات جغرافیایی، مدلسازی تغییرات کاربری اراضی و پوشش زمین و پیش بینی آن در آینده بسیار رایج شده است. مطالعه حاضر با هدف بررسی تغییرات پوشش زمین و کاربری اراضی حوزه آبخیز چالوس رود در استان مازندران با استفاده از شبکه خودکار مارکف و مدلسازی این تغییرات روی تولید رسوب انجام شده است. برآورد فرسایش و رسوب با استفاده از نتایج تغییرات کاربری اراضی و پوشش زمین و مدل تجربیEPM انجام شده است. نتایج نشان داد که میزان تغییرات سطوح جنگل در 20 سال گذشته و 20 سال آینده به ترتیب 5100 و 4200 هکتار است. نتایج رگرسیون لجستیک با Pseudo R2 حدود 3/0 و ROC حدود 9/0 نشان دهنده توافق نسبی مدل بدست آمده با تغییرات واقعی و توانایی مناسب مدل در برآورد تغییرات جنگل در 20 سال گذشته است. نتایج مربوط به شبیهسازی نقشه پوشش زمین سال 2001 و 2007 نشان داد که شبکه خودکار مارکف توانایی و قابلیت بالایی در مدلسازی تغییرات پوشش زمین دارد و در این مطالعه صحت و درستی نقشههای پوشش زمین بدست آمده حدود 80 درصد بود. نتایج همچنین نشان داد که ضریب شدت فرسایش در سالهای 1987، 2001 و 2007 به ترتیب 36/0، 38/0و 39/0 است. مشاهده میشود که روند تغییرات ضریب فرسایش افزایشی است اما از آنجائیکه علاوه بر ضریب فرسایش درجه حرارت و بارندگی سالیانه نیز بر فرسایش مؤثر است، میزان فرسایش ویژه حوزه در این سالها به ترتیب 9/400، 9/400 ، 6/363 متر مکعب در کیلومتر مربع در سال است، یعنی سال 2007 با داشتن ضریب فرسایش بیشتر فرسایش ویژه کمتری داشته است چون در واقع بارندگی کمتری داشته است.
مدلسازی
تغییر کاربری اراضی
تولید رسوب
شبکه خودکار مارکف
تصاویر ماهواره ای
حوزه آبخیز چالوس رود
2015
10
23
111
128
https://wmrj.areeo.ac.ir/article_109729_21c725a90bf0d25ac76e13779d3b0cda.pdf